
در دنیای پرشتاب برنامهنویسی، جایی که کدها و پروژهها در هم تنیدهاند و موفقیت به همکاری تیمی وابسته است، یک کتاب میتواند دیدگاه ما را به موفقیت و همکاری دگرگون کند: «بده و بستان (Give and Take): رویکردی انقلابی به موفقیت» نوشتهی آدام گرنت، استاد برجسته دانشگاه وارتون. این کتاب نه تنها برای مدیران و رهبران، بلکه برای ما برنامهنویسان که هر روز درگیر تعاملات تیمی، حل مسئله و اشتراک دانش هستیم، یک راهنمای عملی و الهامبخش است.
چرا این کتاب برای ما در شرکت اهمیت دارد؟ در محیطی که همکاری، نوآوری و حل مسائل پیچیده در قلب فعالیتهایمان قرار دارد، درک اینکه چگونه تعاملاتمان میتواند به موفقیت جمعی منجر شود، یک مزیت رقابتی است. گرنت در این کتاب به ما نشان میدهد که چگونه رویکردمان در «بخشیدن» یا «گرفتن» میتواند مسیر حرفهای و حتی زندگیمان را تغییر دهد.
معرفی کتاب: بده و بستان
عنوان: بده و بستان: رویکردی انقلابی به موفقیت (Give and Take: A Revolutionary Approach to Success)
نویسنده: آدام گرنت، یکی از تأثیرگذارترین متفکران در حوزه روانشناسی سازمانی و رفتار در محیط کار.
موضوع اصلی: این کتاب به بررسی سه سبک تعاملی در روابط حرفهای و اجتماعی میپردازد: بخشندهها، گیرندهها و مبادلهگرها. گرنت نشان میدهد که چگونه این سبکها بر موفقیت فردی و تیمی تأثیر میگذارند و چرا در بلندمدت، بخشندهها اغلب به اوج میرسند.
برای ما برنامهنویسان، این کتاب مانند یک مستندسازی خوب برای درک بهتر پویایی تیم است. همکاری تیمی، اشتراک دانش و حل مسائل گروهی، ستونهای موفقیت در یک شرکت برنامهنویسی هستند. این کتاب به ما کمک میکند تا با بهبود تعاملاتمان، نه تنها بهرهوری خود را افزایش دهیم، بلکه به ستارههای بینظیر تیم تبدیل شویم.
سه سبک تعاملی: شما کدامیک هستید؟

گرنت افراد را بر اساس رویکردشان در تعامل با دیگران به سه دسته تقسیم میکند:
۱. گیرندهها (Takers): «من اول!»
فلسفه: دنیا منبعی محدود است و من باید بیشترین سهم را برای خودم بردارم.
رفتار در محیط کار: گیرندهها به منافع شخصی خود اولویت میدهند.
مثال در برنامهنویسی:
تصور کنید «علی»، توسعهدهنده فرانتاند، همیشه پروژههایی را انتخاب میکند که در معرض دید مدیر یا مشتری هستند تا رزومهاش را تقویت کند. او ممکن است از کد آماده همکارانش استفاده کند، اما وقتی نوبت به رفع باگهای کد آنها میرسد، تمایلی نشان نمیدهد مگر اینکه وظیفهاش باشد. او دانش خود را به اشتراک نمیگذارد، چون معتقد است این دانش، مزیت رقابتی اوست.
۲. مبادلهگرها (Matchers): «تو به من، من به تو»
فلسفه: تبادل باید عادلانه باشد؛ به همان اندازه که میدهم، باید بگیرم.
رفتار در محیط کار: مبادلهگرها به دنبال تعادل در روابط هستند و کمکشان مشروط به دریافت کمک متقابل است.
مثال در برنامهنویسی:
«ممد»، توسعهدهنده بکاند، به همکارش کمک میکند تا یک باگ پیچیده در API را حل کند. اما دفعه بعد که خودش درگیر مشکلی در دیتابیس میشود، انتظار دارد همان همکار به او کمک کند. اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است در آینده تمایلی به کمک نداشته باشد. در Code Review هم، او بازخوردهایی میدهد که متناسب با بازخوردی است که از دیگران دریافت کرده.
۳. بخشندهها (Givers): «بیا با هم رشد کنیم»
فلسفه: دنیا منبعی رو به رشد است و من با کمک به دیگران، به بزرگتر شدن آن کمک میکنم.
رفتار در محیط کار: بخشندهها بدون انتظار بازگشت فوری، به دیگران کمک میکنند و ارزش خلق میکنند.
مثال در برنامهنویسی:
«رضا»، برنامهنویس ارشد، هر روز زمانی را صرف پاسخ به سؤالات جونیورها در کانال اسلک میکند، حتی اگر به پروژه خودش مربوط نباشد. او راهنماهای مفیدی برای ابزارهای جدید مینویسد و در Code Review، پیشنهادهایی برای بهبود معماری کد ارائه میدهد، حتی اگر کد متعلق به تیم دیگری باشد.
راز موفقیت بخشندهها: چرا در بلندمدت پیروز میشوند؟
شاید فکر کنید گیرندهها با تمرکز بر منافع شخصی، موفقترند. اما تحقیقات گرنت نتیجهای غافلگیرکننده دارد: بخشندهها در بلندمدت نه تنها موفقتر از گیرندهها و مبادلهگرها هستند، بلکه عملکرد بهتری هم دارند. گیرندهها اغلب در قعر نردبان موفقیت قرار میگیرند. چرا؟
۱. شبکهسازی قدرتمند
بخشندهها با کمک به دیگران، شبکهای از روابط مبتنی بر اعتماد و قدردانی میسازند.
مثال: وقتی مدیر پروژه به یک توسعهدهنده برای یک فیچر پیچیده نیاز دارد، به سراغ رضا میرود، چون میداند او همیشه آماده کمک است و ارتباطات قوی با سایر تیمها دارد.
۲. افزایش اعتبار و نفوذ
بخشندهها به عنوان افراد دانا و قابل اعتماد شناخته میشوند، که درهای جدیدی را به رویشان باز میکند.
مثال: وقتی تیم به انتخاب یک تکنولوژی جدید نیاز دارد، نظرات رضا بیشتر شنیده میشود، چون همه میدانند او به دنبال منافع کل تیم است، نه فقط خودش.
۳. بهبود عملکرد تیمی
وجود بخشندهها روحیه همکاری را تقویت میکند، مشکلات را سریعتر حل میکند و خلاقیت جمعی را افزایش میدهد.
مثال: تیمی که رضا در آن است، به دلیل همکاری بالا و رفع سریع موانع، اسپرینتها را با موفقیت بیشتری به پایان میرساند و محصولاتش کمترین باگ را دارد.
۴. رضایت شغلی و سلامت روانی
کمک به دیگران حس رضایت و هدفمندی را تقویت میکند و از فرسودگی شغلی جلوگیری میکند.
مثال: برخلاف علی (گیرنده) که ممکن است به موفقیتهای کوتاهمدت برسد اما احساس تنهایی و نارضایتی کند، رضا از دیدن پیشرفت تیمش حس رضایت عمیقی دارد.
بخشنده هوشمند در برابر بخشنده از خود گذشته
گرنت هشدار میدهد که بخشندههای از خود گذشته، که بدون مرز به همه کمک میکنند، ممکن است فرسوده شوند.
مثال: «بابک»، برنامهنویس تازهکار، آنقدر به دیگران کمک میکند که کارهای خودش عقب میافتد و خسته میشود.
راهحل: بخشنده هوشمند باشید! مثل رضا که کمک میکند اما مرزهایش را میشناسد. اگر سرش شلوغ باشد، مودبانه توضیح میدهد که فعلاً نمیتواند کمک کند و راهنمایی میدهد که همکارش کجا میتواند پاسخ را پیدا کند.
بده و بستان در دنیای برنامهنویسی
این کتاب برای ما برنامهنویسان مثل یک الگوی طراحی (Design Pattern) برای تعاملات است! بیایید ببینیم چگونه میتوانیم از آن در کارمان استفاده کنیم:
۱. تیمهای چابک (Agile Teams)
در متدولوژیهای چابک مثل اسکرام یا کانبان، موفقیت به همکاری و اشتراک دانش بستگی دارد. یک بخشنده میتواند اسپرینتها را موفقتر کند.
مثال: در جلسه اسکرام، یک بخشنده مشکل همکارش را میشنود و داوطلب میشود تا با Pair Programming مشکل را حل کند، حتی اگر خارج از وظایفش باشد.
۲. Code Review و Pair Programming
این فعالیتها بهترین فرصت برای بخشندگی هستند. در Code Review، یک بخشنده به دنبال بهبود کیفیت کد است، نه فقط پیدا کردن خطا.
مثال: رضا در Code Review پیشنهادهایی برای بهبود خوانایی کد میدهد، حتی اگر کد از تیم دیگری باشد.
۳. منتورینگ و آموزش
برنامهنویسان ارشد میتوانند با منتورینگ جونیورها، رشد تیم را تسریع کنند.
مثال: یک برنامهنویس ارشد هر هفته یک ساعت به آموزش یک جونیور اختصاص میدهد و به او کمک میکند مفاهیم پیچیده را درک کند.
۴. اشتراک دانش
مستندسازی، برگزاری جلسات آموزشی یا حتی نوشتن یک توضیح کوتاه، همگی مصادیق بخشندگی هستند.
مثال: پس از حل یک باگ پیچیده، برنامهنویس مراحل را در یک فایل Markdown مستند میکند تا دیگران در آینده از آن استفاده کنند.
۵. حل مشکلات پیچیده
در پروژههای بزرگ، توانایی طلب کمک و ارائه کمک بیمنت، کلید موفقیت است.
مثال: وقتی مشکلی در سیستم رخ میدهد، بخشندهها داوطلب میشوند تا با همکاری تیمهای مختلف، ریشه مشکل را پیدا کنند.
۶. نوآوری و خلاقیت
محیطی که افراد در آن ایدهها را آزادانه به اشتراک میگذارند، بستری برای نوآوری فراهم میکند.
مثال: در جلسات ایدهپردازی، بخشندهها ایدههایشان را بدون ترس از قضاوت مطرح میکنند و به توسعه ایدههای دیگران کمک میکنند.
چگونه یک بخشنده هوشمند باشیم؟ ۵ گام عملی

۱. فرصتهای کوچک را غنیمت شمرید
-
به سؤالم همکار در اسلک پاسخ دهید.
-
یک مقاله یا ابزار مفید را به اشتراک بگذارید.
-
در Code Review بازخورد سازنده بدهید.
۲. فعالانه بپرسید: «چگونه میتوانم کمک کنم؟»
این سؤال دریچه ارتباط را باز میکند.
مثال: در پایان جلسه اسکرام، بپرسید: «آیا کسی نیاز به کمک در دیباگ یا تست دارد؟»
۳. دانش خود را مستند کنید
-
README یا Wiki پروژه را کامل کنید.
-
یک کارگاه کوچک برای آموزش ابزار جدید برگزار کنید.
مثال: اگر بارها یک باگ خاص را حل کردهاید، راهحل را در بلاگ داخلی تیم بنویسید.
۴. مرزهای خود را تعیین کنید
بخشنده هوشمند از فرسودگی جلوگیری میکند.
مثال: اگر سرتان شلوغ است، بگویید: «الان وقت ندارم، اما میتوانم بعداً کمک کنم یا بگویم کجا راهحل را پیدا کنی.»
۵. فرهنگ بخشندگی را ترویج دهید
-
خودتان الگوی بخشندگی باشید.
-
از بخشندههای تیم قدردانی کنید.
-
فضایی ایجاد کنید که درخواست کمک در آن راحت باشد.
مثال: در جلسات، از همکارانی که به دیگران کمک کردهاند، به طور عمومی تشکر کنید.